دختر خالم 2ونیم سالشه.هروقت میان خونه ما یچیزی به عنوان کادو میدم بهش.دیشب اومده بودن خونمون من بهش چندتا ورق با مدادفشاری angry bird دادم که نقاشی بکشه....حالا آخر شب که داشتن میرفتن یدونه کاغذ که اثر هنری کشیده بودو برداش به من نگاه کرد...گفتم ابجی باشه ببر...بعدش جزوه زیست که زیر کاغذ بود رو برداش...گفتم ااااااا نه این مال ابجیه...چشماش قرمز شد...میخواس گریه کنه که بقیه کاغذهارو دادم بهش گفتم اینا مال تو...خوشحال شد و گف :نایاحت نشو فیدا بلات کپات میخلم(ناراحت نشو فردا برات کتاب میخرم)...انقد خندیدم...حالا اونو وللش رفتنی مدادمو هم برد!angry bird عزیزم.....نمیدونین چقد با مامان روی خریدنش جروبحث کردم...!!به قول الطایر دهقان فداکار شدم...
نظرات شما عزیزان:
angry bird
ساعت13:17---10 آذر 1391
الطایر
ساعت13:09---10 آذر 1391
اینجا رو کردی دفتر خاطراتت؟؟پاسخ:وبلاگ خودمه...هرچی بخوام مینویسم!فوضولیش به شما نیومده پاسخ:حلا کجاشو دیدی....همه برا خوندن دفتر خاطراتم التماس میکنن....این که چیزی نیس!زندگیم عین رمان میمونه...همه چیو نوشتم کارای خوب.....!حتی کارای بدمو....
|